عکس های ابان ماه
سلااااااام ...
این روزا که نبودیم سرمون حسابی شلوغ بود . سفر مکه ی پدر جون اینا و سفر مشهد خودمون و اتفاقات خوب و بدی که تو این ماه داشتیم . اخریش جوشای ریز رو دست دختر طلای ما بود که دکتر پوستش گفت چیزی شبیه اگزما است و یک هفته ای هست که درگیرشیم و من دلم کبابه ...
من تازه فرصت کردم بخشی از عکسای مهر ماه رو اماده کنم . بریم ادامه ی مطلب و با هم مستفیض بشیم ...
این کتونی رو باهم رفتیم و برات خریدم و خیلی خوشحال شدی از خریدنش و بیشتر از اینکه باهم رفتیم خرید
بازی مورد علاقه ی دختر نازم :خمیر بازی
ما خمیرو به صورت کرم در میاریم و فاطمه با لذت خاصی با کارد ریز ریز می کنه خمیرو
اینا رو هم مادرجونی براتون درست کرده عشق من ...
مادر جونی ببخشید که ما همش خونتونو کثیف می کنیم ولی به لذتی که از این کار می بریم نگاه کنید
یه روز با سه چرخه ات بردمت بیرون تا شیر و بستنی بخریم . هفت جد و ابادم اومد جلوی چشمم از بس که هی میرفتی وسط کوچه (یه کوچه و خیابان پر رفت و امد)و من یه لحظاتی واقعا صبرم تموم می شد ...
البته تقصیر خودم بودااابرای این کار کمی زود بود شاید
ساخت کاردستی با ماکارانی و رنگ کردن و چسباندن
این اثر هنری هم اکنون روی دیوار خونه ی ما می درخشه
فدای دستای کوچولوت بشه ماااادرررر
گردش علمی و استفاده از ذره بین!
فاطمه ی عزیز ما به مدت دو هفته عینکی شد و بعدش دوباره بی عینک شد
امیدوارم به زودی فرصت کنم در پستی جدا دربارش بنویسم
نقاشی با سی دی!