عزیز دل مامان و بابا فاطمهعزیز دل مامان و بابا فاطمه، تا این لحظه: 11 سال و 10 ماه و 2 روز سن داره

بوی بهشت من : فاطمه

پیشرفت های دختر گلم

سلام دختر گلم . یک سال و هفت ماهو بیست و چهار روز گذشت . این روزا خیلی خیلی شیرین زبون شدی . روزایی که همیشه حتی قبل از به دنیا اومدنت منتظرش بودم ، به لطف خدا داره می رسه . همیشه دلم می خواست یه دختر داشتم که واسم یه عالمه حرف بزنه و شیرین زبونی کنه و من قربونش برم . خدایا شکرت که منو به آرزوم رسوندی . خدایا شکرت به من دختر دادی ، رحمت دادی . دختر گلم خیـــــــــــــــــلی خیــــــــــــــــــــــــ لی دوست دارم ... اما خبرای جدید اینکه : یه دندون دیگه هم داری در میاری عزیزم . سمت چپ پایین (دندون کرسی که سمت راستش قبلا در اومده بود و خیلی اذیت شذی) . 3 شب بی قراری کردی و ساعت 3 یا 4 پا می شدی و نمی خوابیدی . دیگه حالا می فهمم...
1 اسفند 1392

قطار جملات جدید رسید !!!

دختر گلم تا این لحظه (در سن 16 ماهو 8 روزگی ) ، این جملات رو میگی . کی اینجا نقاشی کشیده ؟(وقتی نقاشیتو روی در دستشویی میبینی!!! خودتو دعوا میکنی که چرا اینجا نقاشی کشیدی). وقتی میخوایم بریم دستشویی میگی : جیش میکنی ؟! وقتی می خوای نقاشی بکشی میگی : ابوو بکشم . البته نوع گفتن و لهجه ی زیبات رو نمیشه نوشت متاسفانه . وقتی می خوای غذا بخوری می گی : به به بخورم . کس دیگه هم بخواد چیزی بخوره میگی به به می خوری ؟ کلمات جدید : بووووس . موز . ایمه (یعنی فهیمه بعضی وقتا منو به اسمم صدا می کنی!) . مییی ثم (میثم) . ییا(زهرا) . ییام (سلام) و ... بقیشو یادم اومد بازم برات می نویسم ...
12 آبان 1392

حرف های من !

فاطمه جونم شما تا امروز این کلماتو می گی : بابا ، مامان ، دای (دایی) ، کلا به من و بابا و دایی و بقیه برای راحتی کار خودت میگی آبا ، عم (عمه و عمو) حوم (حموم) ، اب بازی ، اتاد (افتاد) ، ابت(رفت)،جیــــــــــــــک ، میــــــــــــــــــو ، هاپ هاپ ، قوقوقو (صدای خروس) ، بع بع کیه ، نانای ، حدیث(اسم دخترعمو حمزه)، زرا(زهرا دختر عمه منصوره) ،اب ، بیا ، ایشین (بشین) ، مم مم ، به به ، نه ، پیف پیف ، اه اه ، اچــــــــــــــی (صدای عطسه) و  بقیشو فعلا یادم نمیاد و یه چیزای دیگه ای هم میگی که ما هنوز نفهمیدیم یعنی چی .
5 مهر 1392

حرفای جدید

فاطمه جونم یادم یه روز که طبق معمول زود پاشده بودی ، تو اتاقت داشتیم بازی می کردیم که از کوچه صدای یه خروس اومد و بعد از یکی دوبار شمام صداشو تقلید کردی و با کلی ذوق می گقتی قو قو قو بعدش می زدی زیر خنده و کلی ذوق می کردی . من تا اون روز با این خروسه مشکل داشتم (اینجا اپارتمان سازی اطراف خونمون زیاده و نگهبانا مرغ و خروس نگه می دارن ) چون مزاحم خوابمون بود ولی چون شما صداشونو دوست داری مام چیزی نگفتیم بشون دیگه . راستی وقتی یه صدای عجیب بیاد یا یکی زنگ بزنه می گی چیه یا کیه هورااااا وقتی اسباب بازی هاتو از بالای تختت می ندازی پایین یا هر چیز دیگه ای که از جایی بیفته و یا خودت موقع راه رفتن بخوری زمین می گی آتاد یعنی افتاد و انقدر با ...
10 شهريور 1392

13 ماهگیت مبارک عزیزم!!!

سلام فاطمه ی عزیزم . سیزده ماهگیت مبارک نفسم فاطمه جونم امروز شما یه کار جدید انجام دادی . از یک تا چهار رو شمردی . هوررااااا از حرفایی که می زنی برات بگم : من به شما می گم فاطمه عزیزم خوشگلم ، بعدش توام به من می گی عیزم با تشدید روی ز .وقتی تو خونه میری دنبال شیطونی و من نمی بینمت میگم فاطمه عزیزم کجایی ؟ بعد توام یاد گرفتی به من می گی عیزم آجایی ؟ فدای حرف زدنت بشم . مادر جون برات عمو زنجیر باف می خونه و تو فقط بلدی بگی ااالیییی یعنی بله . یه چیزای دیگه ای هم با یه ریتم خاص می گی که من نمی فهمم چیه ؟ یاد گرفتی در دوغ، میوه خوریت ، شیشه شیرت و چیزایی شبیه به اینو باز می کنی و می بندی و چند دقیقه ای سر کار میری منم بدوبدو به کارام ...
7 مرداد 1392

فاطمه می گه بیا

دختر گلم شما یه کلمه ی دیگه در سن یازده ماهو پنج روزگی یاد گرفتی . یاد گرفتی می گی بیی ییا روی ی تشدید میزاری و دو بخشی میگی . خیلی بامزه و گاهی با حرص و عصبانیت داد میزنی به من میگی بی یا بعضی وقتهام میگی بولا به جای بیا . قربون شیرین زبونیات بشم . ...
12 خرداد 1392

فاطمه جونم می گه حم یا حوم

سلام نفس مامان . روز ها به سرعت میان و می رن و من باورم نمیشه که شما به این زودی ده ماهو پانزده روزت شد . منو بابا خیلی دوست داریم .نمی دونی چه قدر شیرینی .  من عاشق قه قه خنده هاتم وقتی ریسه میری از خنده خیلی نمکی می شی . اما چند روزی هست که یه کلمه ی  جدید یاد گرفتی . میری جلوی حموم خونه ی خودمون و مادر جونی وا میستی میگی حم حم یعنی حمام . عاشق اب بازی و حموم هستی . واسه همینم یه روز انقدر گفتی حم و گریه کردی که مادر جون بردت حموم و کلی ذوق کردی . این روزا سرم یه کم شلوغه هم به خاطر امتحانای میان ترم و هم شیطونی های تو . واسه همینم کمتر می رسم بیام برات بنویسم . باید ببخشی عزییییییییییییز دلم . بووووووووووووووس ...
22 ارديبهشت 1392
1