سفر به شمال و شمال غرب کشور عزیزم ایران!
سلام دوستای گلم و دختر عزیزم . دلم می خواست مفصل داستان سفرمون برات بنویسم ولی وقت ندارم پس به توضیحات کوچک بسنده می کنم . ما اول به اتفاق دایی مهدی و خاله ی من و مامانجون و دایی جون اینا رفتیم نشتارود شهری در نزدیکی عباس اباد و دو شب اونجا بودیم که خیلی بمون خوش گذشت و همه چی عالی بود . بریم ادامه ی مطلب عکسارو ببینیم علی و فاطمه تاب بازی در محوطه ی زیبای ویلا هوا به شدت شرجی بود و لنز دوربین دائما بخار می گرفت اینجا گردنه ی حیرانه که ما چادر زدیم به خاطر افتاب شدید و ناهار خوردیم و خیلی خیلی هوا گرم بود توی سرعین شب اول پشه ها حسابی خوردنت و چهل جای صورتتو نیش زدن به طوری که وقتی صبح چهرتو دیدم وحشت ...