گوشی عزیزم !!!
سلام به همه ی عزیزانی که وبلاگ فاطمه رو دنبال می کنند . این یک ماهی که گذشت خیلی برای ما روزای سختی بود . اولش که مشغول پروژه ی نفس گیر اثاث کشی اونم با یه دختر شیطون بودیم . بعدشم که سرفه های بی امان من که اخرشم خوب نشد و رفتم دکتر و گفت که برونشیته و اسپری بم داد . جمعه به اتفاق عمه اعظم جون اینا رفتیم همدان که اونجا خییییییییلییی بمون خوش گذشت ولی لحظه ی اخر موقع برگشتن گوشیم افتاد تو دستشویی و حتی نتونستیم درش بیاریم . در نتیجه یه عاااالمه از عکسای خوشگل فاطمه موقع اثاث کشی و عکسای باغ و خیللیی از عکسای دیگه که به دلیل اثاث کشی وقت نکرده بودم خالی کنم تو لپ تاپ از بین رفت و من کلی گریه کردم . دیروز هم که متاسفانه مسموم شدم و شب تا صبح حالم شدیدا خراب بود به حدی که گفتم دیگه زنده نخواهم ماند و همش غصه ی تورو می خوردم دخترم که بعد من چکار می کنی . دو بار رفتیم بیمارستان و کلی قرص و امپول و سرم . توام حسابی ترسیده بودی و گریه کردی .ولی الحمدالله امروز یه کم بهترم . راستی تولدت مبارک عزیز دلم . ما تولد فاطمه رو پنج شنبه ای که گذشت گرفتیم و عکساشو انشالله فردا که روز تولد عزیز دلمه براتون می زارم .