سال تحویل با فاطمه ی عزیز
سلام عزیز دلم . امروز می خوام برات از خاطرات عید بگم .
امسال اولین سالی بود که شما تو موقع تحویل سال پیش ما بودی .
پارسال این موقع تو دل مامان بودی . سال قبلش هم که اصلا نبودی . سال تحویل رفتیم خونه ی مادر جون اینا . اولین عیدی رو از دست پدر جون گرفتی و البته بالاترین مبلغ عیدی رو . پدر جون به شما 50000تومن داد و به من 50000 و به بابا 50000 و منو بابا عیدیمونو دادیم به شما .خوش به حالت .
دایی فرزاد دانشجو هم 20000بهت عیدی داد . بقیه ی عیدی هارو تو یه مطلب دیگه برات می نویسم .
بعدش رفتیم خونه ی مامانجون من .عسل مامان شما از طرف خانواده ی مادری اولین و فعلا تنها نوه هستی و یکه تازی می کنی . اولیین نتیجه هم هستی . نتیجه ی مامانجون معصومه و باباجون علی اکبر .بعدش رفتیم خونه ی پدربزرگ مادر جون که در حال حاضر بزرگ فامیل هستش و کلی نوه نتیجه داره ماشالله و شما اولیییییییییین نبیره ی حاج حسن اقا هستی .
از اونجا هم رفتیم خونه ی مامانی و بابایی . خونه ی پدری بابا میثم . عموحمزه و عمه منصوره رو هم دیدیم . فاطمه جونم همه ی فامیل خداروشکر تو روخیلی خیلی دوست دارند . هر جا بریم سر بغل کردنت دعواست . خصوصا حدیثه جون و زهرا جون که تورو خیلی دوست دارند .
اولین روز عید روز پر کاری بود و همش تو راه بودیم .چون از خونه ی بابایی اینا همگی رفتیم خونه بزرگ فامیل بابا میثم اینا یعنی عمو قربان .
شما حسابی خسته شده بودی واسه همینم طبق معمول ما ازهمه زود تر برگشتیم خونه .