تولد مامان فهیمه !
این چند وقت که نبودیم هم درگیر امتحانات بودم هم سرما خوردگی دسته جمعی مون و هم دندون دراوردن فاطمه ی گلم (دو تا دندون کرسی پایینش در اومد )که کلی اذیت شد خودش و مامانش (2 هفته اسحال شدید) و گم شدن موبایل بابا میثم و بد شدن حال بابایی نصرالله و بستری شدنش تو بیمارستان و یکی دوتا اتفاق بد دیگه ...
اما اتفاق خوبش تولد خودمه ! که بابا میثم حسابی سورپرایزم کرد(دسته گل و کیک و رفتن به رستوران و کادو) و من اصلا انتظارشو نداشتم و کلی ذوق کردم .نوع غافلگیر کردنش هم خیلی جالب بود .
مامانم اینام فرداش اومدن خونمون و کلی کادو گرفتم . وکلی زنگ و پیام تبریک داشتم که از همه ممنونم .
همه می گن تولد تو یه روزیه که ادم یادش نمیره .
این چند تا عکس از رستورانه و عکسای کیکو بعدا میزارم ...
نور پردازی اونجا خیلی قشنگ بود ولی به درد عکاسی نمی خورد واسه همین عکسا بی کیفیت شده
جای همگی خالی اکبر جوجه خوردیم خیلی خوب بود ولی به اونی که تو رستورانای زنجیره ای اکبر جوجه خوردیم نمیرسید .
این طوطی هم خیلی باحال بود کلی حرف زد سلام و چه طوری و کلی حرف دیگه .
فاطمه خیلی خوشش اومده بود
تموم شد ...