عزیز دل مامان و بابا فاطمهعزیز دل مامان و بابا فاطمه، تا این لحظه: 11 سال و 10 ماه و 4 روز سن داره

بوی بهشت من : فاطمه

عکسای21 ماهگی

1393/2/13 23:16
نویسنده : مامان
276 بازدید
اشتراک گذاری

اولین عکس برای وقتیه که اماده شدیم بریم عروسی دخترخاله ی مامانجون .



انجام دو کار به صورت همزمان . صحبت با مامانجون و نقاشی با ابرنگ

 

پ ن 1:(خودت به انتخاب خودت به مامان اکرم یه روز گفتی مامانجون و به پدرجون هم گفتی بابا جون چشمکو دیگه از اون موقع همینجوری صداشون می کنی . ما می خواستیم بگی پدرجون و مادرجون که نشد.زیاد فرقی هم نمیکنه البتهخندونک)

پ ن 2 : اولین باری که آبرنگو گذاشتم جلوت کلی خوشحال شدی و ذوق کردی و تایم گرفتم 45 دقیقه بی وقفه باش سرگرم بودی .ولی کلی کثیف شد همه چی . از اون روز تو حموم با ابرنگ نقاشی می کنی و کلی هم بت خوش می گذره فقط من هرروز باید کلی حمومو بشورم تا رنگایی که همه جا می مالی پاک شه .خندونک

 

پسندها (1)

نظرات (4)

مامان مانی
15 اردیبهشت 93 12:46
چه عروسکی شده فاطمه جون میخواد بره عروسی تیپ زده ماشالا عروس منه دیگه جیگرشو
مامان
پاسخ
مرسی خاله جونی لطف داری .
مامانِ بهار
15 اردیبهشت 93 17:47
چقدر تو این لباس خوشگل شدی عزیزمممممممم .. انشالله عروسی خودت
مامان
پاسخ
مرسی خاله جون . بهارو ببوس
خاله مهری
1 خرداد 93 19:40
یادش بخیر منم که بچه بودم عاشق آبرنگ بودم البته اولین بار فک کنم اول دوم ابتدایی آبرنگ دیدم
مامان
پاسخ
مهری جونم کجابودی بابا نمیگی دلمون واست تنگ میشه؟
خاله مهری
6 خرداد 93 8:46
وبتو دنبال می کنم ، هرچند حضورم نامحسوس شده
مامان
پاسخ