سفر به مکه مکرمه و مدینه منوره
فاطمه جونم در تاریخ 27 بهمن ، 5 تایی عازم مدینه شدیم .6روز اونجا بودیم. روز دوم از اونجا برات کالسکه خریدیم از هرم بلازا و من شما رو تو روروئک مگذاشتم و می بردمت مسجدالنبی . اونجا اسباب بازی و خوراکی میگذاشتم جلوت و شما حدودا یه ساعتی بازی می کردی و بعدش خسته می شدی . ..
دو بار هم نماز صبح بردیمت حرم ولی بعدش دیگه دلم نیومد از خواب بیدارت کنم و بابا میثم تنهایی می رفت.
در کل به خاطر وجود شما عزیز دلم زیاد نتونستم زیارت برم ولی عیب نداره فدای سرت مامان جان .
6 روز دوم مکه بودیم اونجا سرما خوردی خودمم به خاطر انجام اعمال پادرد گرفتم و دو روز اول نشد بریم مسجدالحرام . اونجا دیگه اصلا نمیزاشتی بمونم دو سه باری اشکمو در اوردی فدات بشم . واسه همینم منو بابا میثم نوبتی می رفتیم حرم و من روزی یه بار بیشتر نتونستم برم .
رستورانم نوبتی می رفتیم چون شما با شیطونیات نمی ذاشتی ما غذا بخوریم . شب اخر بردیمت رستوران یه دفعه دستتو کردی تو کاسه ی سوپ داغ و کلشو خالی کردی رو چادر من و دست خوشگلت سوخت . الهی بمیرم واست . سریع دستتو کردم تو یه لیوان یخ . خدارو شکر چیزیت نشد فقط من روم نمی شد با اون چادر کثیف تا بالا برم . خلاصه شام نخورده رفتم بالا بعدش بابا میثم برام غذا گرفت اورد .
اینم چند تا از عکساش