عزیز دل مامان و بابا فاطمهعزیز دل مامان و بابا فاطمه، تا این لحظه: 11 سال و 10 ماه و 10 روز سن داره

بوی بهشت من : فاطمه

کاردستی و کتاب

به قول دوستم مهسا سلام نام خداست ... دختر گلم هنوز دستاش خوب نشده ولی خیلی بهتره خداروشکر . این روزا به خاطر دستای پرنسس کوچولو خیلی بازی هامون محدود شده و یک هفته ای هست که از گواش و ابرنگ و خمیر بازی خبری نیست . این عکسا مال ابان ماهه ... یه کار باحالی که چند ماهی هست انجام می دیم اینه که صفحه های رنگ امیزی شخصیت های کارتونی مثل پپا رو دانلود می کنیم و دوتایی پرینت میگیریم(و چه لذتی می بری از این کار) و شما رنگ می کنی و خیلی سرگرمت می کنه این کار عکسا در ادامه ی مطلب   فدای دستای کوچولوت بشه مادر ... کار با قیچی مجموعه فعالیت ای اموزشی م...
24 دی 1393

عکس های ابان ماه

سلااااااام ... این روزا که نبودیم سرمون حسابی شلوغ بود . سفر مکه ی پدر جون اینا و سفر مشهد خودمون و اتفاقات خوب و بدی که تو این ماه داشتیم . اخریش جوشای ریز رو دست دختر طلای ما بود که دکتر پوستش گفت چیزی شبیه  اگزما است و یک هفته ای هست که درگیرشیم و من دلم کبابه ... من تازه فرصت کردم بخشی از عکسای مهر ماه رو اماده کنم . بریم ادامه ی مطلب و با هم مستفیض بشیم ...   این کتونی رو باهم رفتیم و برات خریدم و خیلی خوشحال شدی از خریدنش و بیشتر از اینکه باهم رفتیم خرید بازی مورد علاقه ی دختر نازم :خمیر بازی ما خمیرو به صورت کرم در میاریم و فاطمه با لذت خاصی با کارد ریز ریز می کنه خمیرو اینا رو...
15 دی 1393

گردش با دخترم !

سلام به دوستای وبلاگی و دختر عزیزم . حدودا دو ماه پیش ، برای اولین بار وقتی می حاستم برم بیرون شمارم با خودم بردم . تا قبل از اون ، پیش مادر جون می موندی و کلی اذیتش می کردی و بهونه ی منو می گرفتی . همکاریت عالی بوووود و خیلی به هر دومون خوش گدشت و از اون روز به بعد تا جایی که برام مقدور باشه تو رو هم با خودم می برم بیرون و سوار اوتوبوس میشیم و شعر می خونیم و می ریم خرید و از بودن در کنار هم لذت می بریم چند تا ازعکسای گردش ما . خدایا شکرت به خاااااطر همه چی ... با هم رفتیم کیک و ابمیوه خوردیم برات به انتخاب خودت یه کیف خریدم و خیلی دوسش داشتی و تا مدت ها همش همرات بود. حتی موق...
22 آذر 1393

گیره بازی !

سلام دوستای گل وبلاگی خواننده های خاموش و روشن ! این بازی رو دوماه یا شایدم سه ماه بیش با دختری انجام دادیم و بسیار استقبال کرد و از اون موقع بازی هفتگی ما شده و برای افزایش دقت و تمرکز و قوی شدن ماهیچه های دست کودک دلبندتون بسیار مفیده . پیشنهاد می کنم حتما انجامش بدین . بقیه عکسا تو ادامه مطلب اینم از خلاقیت گل دختری ما که خودش جاهای دیگه ای رو برای گذاشتن گیره ها انتخاب کرد . مادر فدای هوش و ذکاوت و خلاقیتت بشه ... ...
12 آذر 1393

نمایشگاه نقاشی 1

سلام عزیز دل مادر و دوستای همراهم . از این بعد یه تحت عنوان نمایشگاه نقاشی ، نقاشی های دخترم رو براش تو وبلاگش میزارم تا یادگاری بمونه . این اولین نمایشکاه نقاشی دخترم در سن دو سال و سه ماهگی است . ما هرچند وقت یک بار تو خونه نمایشگاه نقاشی داریم و دخترم خودش نقاشی هاشو به دیوار می زنه و کلی لذت می بریم .خدایا شکرت این نقاشی هارو وقتی می کشیدی توضیح می دادی که چیه و من برات می نوشتم .مادر فدای دستای هنرمندت ... اون خط خطی های سمت چپ رو وقتی می نوشتی تا ده میشمردی و اعدادو می نوشتی در حال حاضر تا پانزده میشماری و تاحدودی مفهموشو درک می کنی   ...
1 آذر 1393

دکتربازی !

سلام به همه ی خوانندگان خاموش و روشن ! روزهایتان سرشار از یاد خدا و ارامش و سلامتی . دختر ما وقتی خیلی کوچک تر بود از دکتر بسی می ترسید و حتی اجازه نمی داد اقا یا خانم دکتر گلویش را معاینه کند . دست به کار شدیم و یک سری اسباب بازی دکتر بازی برایش خریدیم و در موقعیت های مختلف من و پدرش تمامی کارهایی که دکتر در مطب انجام می دهد را اول با عروسک محبوبش عرفان شبیه سازی کردیم . ترسش که ریخت ، خودش مریض می شد و ما دکتر و کمی که بزرگ تر شد او دکتر می شد و ما مریض . و تمای معاینات را چه خوب انجام می داد و مثل مثل دکترها نسخه می نوشت و امپول می زد و میزند و دلداریمان می دهد که دختر قشنگم گریه نکنی ها یه شودولو(کوچولو) درد دارد . بعدش زود خوب...
22 آبان 1393