سفرنامه ی مشهد و شمال قسمت دوم
دختر گلم ، طبق معمول حرم اقا امام رضا خــــــــیلی شلوغ بود و هوا هم خیلی سرد بود شانس ما . خلاصه اینکه تو این سه روز دو بار بیشتر نتونستم زیارت باحال برم یه بار نماز صبح منو بابا میثم رفتیم و شما پیش مادر جون موندی وکلی اذیتش کردی . یه بارم شب اخر بازم مادر جون اینا نگهت داشتن . بقیشم همه با هم می رفتیم و نوبتی نماز جماعت می خوندیم و شمام که ماشالله یه جا بند نمی شدی . همش می خواستی بری این ور اونور . از یه چیزی خیلی دلم می سوزه ، اونم اینکه یه دونه عکسم ازت تو حرم نتونستم بندازم . از بس که سرد بود و روز اخرم که نبردیمت . خلاصه نشد دیگه و خیلی حیف شد .
اینم دو تا عکس که من از حرم گرفتم البته تو نیستی توشون ولی هر دو عکس یه خاطرات با مزه ای داره توش که حس نوشتنش نیست .
بقیه توضیحات همراه با عکس در ادامه ی مطلب
ما پنج شنبه و جمعه و شنبه مشهد بودیم . جمعه رفتیم کوه سنگی . هوا یه کم بهتر بود چون افتابی بود
در مورد رستوران هم بگم که اولش همه با هم می رفتیم ، و شما 20 دقیقه ی اول خیلی خوب و اروم بودی ولی کم کم حوصلت سر می رفت و حسابی اذیت می کردی . غذارو هم که دیر میاوردن . چون مریض بودی چیز زیادی هم نمی خوردی . خلاصه رستوران رفتن رو هم نوبتی کردیم . منو بابا میثم با هم و مادر جون اینا هم بعد ما می رفتن . اینجوری بهتر بود ولی من همش دلم پیش تو بود نفسم .
این عکس هم تو اسانسور هتله . داریم میریم حرم .
دیگه اینکه سوئیتمون جکوزی داشت و با همدیگه رفتیم اب بازی کردیم و خیلی بت خوش گذشت .
دیگه اینکه تو حرم امام رضا خیلی دعا کردم تا خوب بشی و خدارو شکر خوب شدی .
دیگه اینکه خـــــــــیلی بمون خوش گذشت و امیدوارم زود زود قسمتون بشه بازم بریم پابوس آقا .
دیگه اینکه به یاد همه بودم اونجا اگه قابل باشم .
اهان راستی یاد گرفتی بگی حیم یعنی حرم زائر کوچولوی من .
چیز دیگه ای به ذهنم نمی رسه اگه بود برات می نویسم بعدا . البته اگه بزاری