عزیز دل مامان و بابا فاطمهعزیز دل مامان و بابا فاطمه، تا این لحظه: 11 سال و 10 ماه و 1 روز سن داره

بوی بهشت من : فاطمه

نماز خوندن فاطمه برای اولین بار

سلام عزیز مامان . امروز شما در سن 9 ماه و بیست روزگی بعضی از کارای نماز رو انجام میدی . هوراااااااااااا دستاتو به حالت قنوت بالا میاری . دستاتو می بری کنار گوشت و میاری پایین و می گی اا یعنی الله اکبر . خیلی قشنگ این کارارو انجام می دی فدات بشم . از این کارت فیلم گرفتم ولی چون تازه یاد گرفتی هنوز ازت عکس ننداختم . بعدا عکستو می زارم . دوست دارم مامانی ...
28 فروردين 1392

فاطمه جونم عید کجاها رفت ؟

سلام عزیز دلم می خوام برات از مسافرت های کوچیکی که تو عید داشتیم بگم . روز دوم عید به اتفاق بابا میثم و دایی فرزاد و مادر جون رفتیم ده . همه اومده بودن . سر خاک بابا جون منم رفتیم . ناهار خوردیم و برگشتیم . روز سوم و چهارم عید رفتیم تهران عید دیدنی فامیلای بابا میثم . یازده جا عید دیدنی کردیم تازه خیلی هارو هم نرفتیم . و شما مجموعا80000عیدی گرفتی .اونجا سوختگی پاهات شدید تر شد از بس که بغل به بغل شدی . همون جا بردیمت درمانگاه شبانه روزی دکتر گفت که دیگه با پماد و کرم سوختگی خوب نمی شی و فقط باید بازت بزاریم . منو بابا میثم خیلی غصه خوردیم . الحمدالله بعد از چند روز با کمک مادر جون و باز گذاشتن شما وروجک شیطون  که خیلی سخت ...
26 فروردين 1392

اسمتو کی انتخاب کرد ؟

سلام عسل مامان امروز می خوام برات در مورد انتخاب اسمت بنویسم . قبل از اینکه خدا تو رو به ما هدیه بده ، منو بابا میثم در مورد نی نی اینده زیاد با هم حرف می زدیم . یکی از موضوعاتی که راجع بهش با هم حرف می زدیم انتخاب اسم نی نی بود . دقیقا یادم نمیاد چرا ولی بابا میثم گفت بیا یه قراری با هم بزاریم و اونم اینکه اگر نی نی دختر شد من اسمشو میزارم و اگر پسر شد تو بزار . منم قبول کردم ولی بعدش پشیمون شدم ولی دیگه فایده ای نداشت چون قول داده بودم  و نمی شد زیر قولم بزنم مگر اینکه خودش راضی می شد وقنی خدا تورو به ما هدیه کرد ، تو هفته ی 16 ام بارداری منو بابا و مادر جون تو یه روز برفی رفتیم سونوگرافی . تا قبل از اون جنسیتت برا...
26 فروردين 1392

سال تحویل با فاطمه ی عزیز

سلام عزیز دلم . امروز می خوام برات از خاطرات عید بگم . امسال اولین سالی بود که شما تو موقع تحویل سال پیش ما بودی . پارسال این موقع تو دل مامان بودی . سال قبلش هم که اصلا نبودی . سال تحویل رفتیم خونه ی مادر جون اینا . اولین عیدی رو از دست پدر جون گرفتی و البته بالاترین مبلغ عیدی رو . پدر جون به شما 50000تومن داد و به من 50000 و به بابا 50000 و منو بابا عیدیمونو دادیم به شما .خوش به حالت . دایی فرزاد دانشجو هم 20000بهت عیدی داد . بقیه ی عیدی هارو تو یه مطلب دیگه برات می نویسم . بعدش رفتیم خونه ی مامانجون من .عسل مامان شما از طرف خانواده ی مادری اولین و فعلا تنها نوه هستی و یکه تازی می کنی . اولیین نتیجه هم هستی . نتیجه ی مامانجون...
26 فروردين 1392

پیشرفت های نفس مامان

فاطمه جونم امروز شما در سن 9 ماه و پانزده روزگی تونستی از حالت پل بدون کمک بشینی هورااااااااااااااا حدودا یه هفته ای هستش که دستتو به میز و مبل میگیری و بلند می شی و راه می ری . دست دسی رو یکی دو ماهی هست یاد گرفتی هروقت تلویزیون اهنگ میزاره دس دسی می کنی یا وقتی بابا از سر کار میاد یا دایی فرزادو میبینی میری بغلشون دس دسی می کنی و می رقصی . بابا و دایی رو خیلییییی دوست داری . پیام بازرگانی هم دوست داری انونس فیلم تهران 1500 رو که میزاره هر جا باشی برمی گردی سمت  تلویزیون و میخکوب  میشی . اذون و قران هم که دیگه نگو ، عاشقشییی وقتی میخایم نماز بخونیم میای مهرو برمی داری میکنی تو دهنت و کیف میکنی انگار داری کباب ...
23 فروردين 1392

تفسیر نام فاطمه(ع)

عزیز دلم تو این پست ، می خوام برات درباره ی معنای نامت و مسائل مربوط به اون بنویسم . نام ها و لقب های حضرت فاطمه - علیها السلام ء«انا اعطیناک الکوثر، فصل لربک وانحر، ان شانئک هوالابتر» (1) تاریخ نامگذاری امروزه هر فردی دارای نام و نام خانوادگی است که شناسه اوست. قدمت نامگذاری درجامعه بشری همپای قدمت خود بشر است.حتی اگر نشود از لحاظ تاریخی سندی قابل قبول برای تاریخ آغازین نامگذاری پیداکردولی نمی شود این حقیقت را انکار کرد که بشرنخستین دارای نام بوده است. نامی که کتاب های آسمانی بدان تصریح کرده اند.قرآن کریم از نخستین انسان با نام «آدم » یادمی کند: «واذ قلنا للملائکة اسجدواللآدم » (2) ; هنگامی که...
23 فروردين 1392

عکس های فاطمه کوچولو از4 ماهگی تا 9 ماهگی

سلام عزیز دلم می خوام یه سری از عکس های جدیدتو برات بزارم . دوست دارم بقیه عکس ها تو ادامه ی مطلب   سفر به تفرش به اتفاق بابایی و مامانی و عمه منصوره اینا اینم چند تا عکس با روروئک ...
22 فروردين 1392

مروارید های کوچولو

سلام فاطمه جونم می خوام از این به بعد اگه بشه بیشتر برات بنویسم . البته اگه شما بزاری .اخه تا میام پای لپ تاپ میای از پاهام اویزون میشی و می خای که بغلت  کنم . من فقط وقتایی که خوابی میتونم بیام برام مطلب بزارم تازه درسامم هست که این چند وقته حسابی از برنامه هام عقب افتادم . مادر جون میگه همه رو بزار کنار فقط فاطمه رو بچسب امروز می خوام برات از دو تا اتفاق مهم بگم . اولیش که خیلی خیلی هممونو خوشحال کرد دندون های خوشگلت بود که بالاخره از زیر لثه ات پیدا شد . من از شش ماهگی منتظر این مروارید های کوچولو بودم ولی شما در تاریخ 10 فروردین بالاخره با دندون شدی در سن 9 ماه و4 روزگی . مبارکت باشه عزیزم . شما خیلی این چند وقت به خاط...
22 فروردين 1392