عزیز دل مامان و بابا فاطمهعزیز دل مامان و بابا فاطمه، تا این لحظه: 11 سال و 10 ماه و 14 روز سن داره

بوی بهشت من : فاطمه

بازی های منو دخترم

خمیر بازی که البته خیلی علاقه نداری و نهایتا 10 دقیقه اونم اگه من پیشت باشم باش بازی می کنی . پر و خالی کردن لیوانای برج هوش از آب که خیلی دوست داری ولی بعدش باید لباساتو که خیس شده عوض کنم بقیه عکسا تو ادامه ی مطلب با این پازل ها رنگارو کار می کنیم فعلا ولی کارایی های زیادی داره و از مکه برات خریدم اینم بازی با مهره هاونخ کردن اوناست که برای افزایش مهارت دست و افزایش تمرکز عالیه و می شه باش رنگ ها و طبقه بندی رو هم یاد داد که برای 3 سال به بالاست و شما اولش خیلی خوشت اومد ولی بیشتر به جای نخ کردن مهره ها هی پرتشون می کردی ...بیخودی روش ننوشته که سه سال به بالا مامان فهیمه اینم یه ب...
16 خرداد 1393

بخش جدید معرفی کتاب قسمت اول

از این به بعد می خوام کتابای خوبی که می خونیم رو اینجا قرار بدم شاید برای دوستامون مفید باشه . کلید های رفتار با کودک دوساله انتشارات صابرین نویسنده مگ زوبیک خیلی کاربردی و خوبه . ما وقتی فاطمه یک سالش بود ، کلید های رفتار با کودک یک ساله رو هم خوندیم . در توضیح این کتاب آمده : دو سالگي هم براي شما و هم براي فرزندتان دوراني هيجان انگيز است. نويسنده شما را در رابطه با اين دوره سخت و دشوار راهنمايي مي كند. علاوه بر اين، پيشنهادهايي راهگشا و نكاتي مفيد را بيان مي كند تا بتوانيد از پس مشكلات رفتاري فرزندتان برآييد.   ...
11 خرداد 1393

روزانه های 23 ماهگی !

سلام دختر گلم . هرچی به دوسالگیت نزدیک تر میشیم استرس من بیشتر می شه واسه از شیر گرفتنت . البته دو هفته ای هست که شیر روز رو خیلی کم کردم و سعی می کنم فقط موقع خواب بعداز ظهر و خواب شب بت بدم . ولی یه بار زد به سرم که بگیرمت به اصرار بعضی از اطرافیان . یه قشقرقی به پا کردی که نگو و نپرس ... صبر زردم خریدم تا به وقتش ازش استفاده کنم . انشالله خدا کمکمون کنه این مرحله هم به راحتی بگذره . دیگه اینکه دو تا دندون جدید داری در میاری که به شدت اخلاقتو زیرو رو کرده در این حد خدا به ما صبر بده انشالله . یه اتفاق جالب هم این بود که چند روز پیش یکی از اهنگای انگلیسی رو( که قبلا برات زیاد صوتیشو گذاشته بودم) تو موبایلم کلیپشو...
3 خرداد 1393

پخت کیک با کمک فاطمه

امروز دوتایی یه کیک خوشمزه پختیم و خیلی بت خوش گذشت . اینم عکساش : اول تخم مرغارو هم زدی(خیلی جدی هستی موقع انجام کار) بعدش شیر و روغنو خودت ریختی تو ظرف و هم زدی بعدم ارد و بقیه چیزا بعدم گیر دادی که از موادش بخوری منم مانعت نشدم گفتم خوشت نمیاد ولی خوشت اومد !!!! ...
21 ارديبهشت 1393

عکسای21 ماهگی

اولین عکس برای وقتیه که اماده شدیم بریم عروسی دخترخاله ی مامانجون . انجام دو کار به صورت همزمان . صحبت با مامانجون و نقاشی با ابرنگ   پ ن 1:(خودت به انتخاب خودت به مامان اکرم یه روز گفتی مامانجون و به پدرجون هم گفتی بابا جون و دیگه از اون موقع همینجوری صداشون می کنی . ما می خواستیم بگی پدرجون و مادرجون که نشد.زیاد فرقی هم نمیکنه البته ) پ ن 2 : اولین باری که آبرنگو گذاشتم جلوت کلی خوشحال شدی و ذوق کردی و تایم گرفتم 45 دقیقه بی وقفه باش سرگرم بودی .ولی کلی کثیف شد همه چی . از اون روز تو حموم با ابرنگ نقاشی می کنی و کلی هم بت خوش می گذره فقط من هرروز باید کلی حمومو بشورم تا رنگایی که همه جا می مالی پاک...
13 ارديبهشت 1393

روز مادر مبارک !

سلام دختر گلم . شما امروز یک سالو نه ماهو بیستو سه روزه شدی . هنوز خیلی از مناسبتای این مدلی سر در نمیاری ولی عروسی و تولدو خوب می دونی . امسال کادوهای مامانجون و مامانی رو شما بشون دادی و کلی خوشحال شدن . بابا میثم شب میلاد حضرت فاطمه مارو برد رستوران و اونجا یه فضای بازی برای بچه ها داشت که واقعا عالی بود و کلی به شما و البته ما خوش گذشت . و دیگه اینکه به مناسبت اینکه هم اسم حضرت فاطمه هستی و دیروزم عید بود منو بابا میثم برات یه صندلی کوچولوی خوشگل و یه سنتور اسباب بازی خریدیم . مبارکت باشه عزیزم . منم  از بابا میثم کادو گرفتم و کلا این دو سه روز خیلی بمون خوش گذشت (البته همیشه با وجود تو و بابا میثم به من خوش می گذره ...) ...
1 ارديبهشت 1393

سفرنامه ی استان لرستان2

اینم دریاچه ی کبود (کیو به لری) این عکس رو تو جاده ی منتهی به ابشار بیشه گرفتم . همه جا سرسبز و بسیار زیبا بود و پر از کوه و چشمه و درخت و چمن . اینم ابشار بیشه که خیلی زیباست ناهار رو تو یه رستوران سنتی تو خرم اباد خوردیم که حیاط با صفایی داست با دوتا خرگوش که کلی تو و علی بازی کردید لرستان یه ابشار معروف دیگه هم داره به اسم اب سفبد که جاده ی فرعی داره از الیگودرز و جادش اصلا خوب نبود و خیلی طولانی بود . وقتی رسیدیم ابشار بهمن اومده بود و مسیر پر برف بود و ماهم که بدون تجهیزات لازم . خلاصه اونجا خیلی اذیت شدیم ما3تا ولی هرجوری بود رفتیم و ابشارو دیدیم مسافرت ما دوشب و سه روز طول کشید و اخرین شامو...
16 فروردين 1393